شب چون هوای بوسه و آغوش می کنی
دزدانه جام یاد مرا نوش می کنی
عریان ز راه می رسم و پیکر مرا
پنهان به بوسه های گنه جوش می کنی
شرمنده پیش سایهٔ پروانه می شوم
زان شمع شب فروز که خاموش می کنی
ای مست بوسهٔ دو لبم، در کنار من
بهتر ز بوسه هست و فراموش می کنی
مشکن مرا چو جام که بی من شب فراق
چون کوزه دست خویش در آغوش می کنی
سیمین! تو ساقی ی سخنی وز شراب شعر
یک جرعه در پیالهٔ هر گوش می کنی.